صفحة رئيسية | المنتجات

رسالة على الانترنت
المزيد من المعلومات

پاره پاره کننده خلال

معنی پاره پاره - فرهنگ فارسی معین

پاره پاره کردن 1 - از همه جا دریدن ، پارچه پارچه کردن . 2 - به قطعات جدا تقسیم کردن ، بخش بخش کردن . آتش پاره

Read More
پاره پاره - معنی در دیکشنری آبادیس

- پاره پاره کردن ؛ تشذیب. تقطیع. ( تاج المصادربیهقی ). تفصیل. تبعیض. ( زوزنی ). صیر. صور. تهزیع. ( تاج المصادر بیهقی ). تجزیه. تجزیت. تلحیب. خبرَقة. تبتیک. تخریق. جزء. ( دهار ). تخذیم. ( منتهی الارب ). تمزیق ...

Read More
جست‌وجوی پاره کننده واژه‌یاب

جست‌وجوی «پاره کننده» در لغت‌نامه‌های دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.

Read More
معنی پاره - فرهنگ فارسی معین - لام تا کام

پاره پاره کردن 1 - از همه جا دریدن ، پارچه پارچه کردن . 2 - به قطعات جدا تقسیم کردن ، بخش بخش کردن . آتش پاره

Read More
پاره کردن in English - Persian-English Dictionary Glosbe

verb اگر این نامه قلبتان را پاره کرد ، کارش را به خودش بازگردانید. خدا حافظ! If this letter lacerates you, do the same by it. Adieu. Open Multilingual Wordnet pull verb مادام ماگلوار همه این کاغذها را پاره کرده

Read More
معنی پاره پاره لغت‌نامه دهخدا واژه ...

لغت‌نامه دهخدا. پاره پاره . [ رَ / رِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) به قطعات بسیار جدا و مقسّم شده . بسیار جای از هم دریده . پاره پار. پارپار. ریش ریش . تکّه تکّه . ممزوق .

Read More
پاره - معنی در دیکشنری آبادیس

پاره - معنی در دیکشنری آبادیس. مترادف پاره: برخ، برخه، تکه، جزء، قطعه، لخت، بهر، حصه، قسمت، بخش، فصل، دریده، شرحه، گسسته، گسیخته، ژنده، غاز، فرسوده، مندرس، خرقه، مرقع، وصله، پرش، پرواز ...

Read More
پاره - Wiktionary, the free dictionary

2023年8月27日  Noun [ edit] پاره • (para) coin, money para Derived terms [ edit] پاره‌كار ‎ (pare-kâr) پاره‌دوز ‎ (pare-doz) پاره‌دوزی ‎ (pare-dozi) Descendants [ edit] Turkish: para →

Read More
معنی پاره کردن واژه‌یاب

پاره کردن فرهنگ فارسی طیفی مقوله: کمیت ردن، دریدن، کندن، چاکزدن، فاصله دادن پوست کندن، برهنهکردن ریزریزکردن، قیمه کردن، گاز زدن، جویدن ساییدن، پودرکردن برش دادن، بُریدن

Read More
خلال - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

خلال پرتقال؛ پوست پرتقال به پاره‌های باریک کنند برای ساختن مربا. خلال پسته؛ پستهٔ مقشر که به پاره‌های باریک کنند ریختن در خورش‌ها و امثال آن و شیرین پلو را.

Read More
المزيد من المعلومات